چكيده:اين نوشتار، وحدت موضوعي در نگاه علامه طباطبايي و محمد رشيد رضا در تفسير الميزان و المنار را به بحث نشسته است، طرح پرسشهاي سه گانه در تناسب آيات و سوره هاي قرآن، گذار شتاب آلود به پيشينه ديدگاه مفسران و قرآن پژوهان در وحدت موضوعي و تعريف سوره هاي قرآن ورودي مطلب را فراهم آورده است. لايههاي شش گانه وحدت موضوعي در قرآن از نگاه المنار و الميزان اسلوب و شيوه الميزان و المنار در موضوع يابي سورهها، ساحتهاي اختلاف الميزان و المنار در موضوع يابي، ساختار بندي مطالب، پيوست مفهومي سورههاي پياپي، بر شماري خلأها و كاستيهاي تصوير وحدت موضوعي سوره هاي قرآن از منظر علامه طباطبايي و رشيدرضا مباحث محوري و عناصر اصلي اين پـژوهش را سامان داده است.
كليد واژهها:وحدت موضوعي سورهها/ لايههاي وحدت موضوعي در قرآن/ خلأهاي نظريه وحدت موضوعي/ المنار و وحدت موضوعي سورهها/ الميزان و وحدت موضوعي سورهها/ گسستهاي الميزان و المنار/ پيوستهاي المنار و الميزان.
*مدرس و پژوهشگر حوزه
آفريدگار دانا و تواناي عالم كه پديدارها و كتاب هستي را رقم زد، انسان را به نيكوترين خلقت آفريد و مقام خلافت و فرمانروايي بر طبيعت را بدو بخشيد و رودبار وحياني و زلال قرآن را از معبر گزيدهترین انسان بر مزرع جان و خرد آدميان جاري ساخت تا شکوفههاي ايمان بارور گردد و اخلاص و پروا، صلاح و رستگاري، صبر و پايداري، عبوديت و سعادت برگ و بر دهد.
همان سان که كتاب تكوين و آفرينش را هدف و غايتي است، نزول قرآن و كتاب تشريع را نيز غايت و هدفي است كه از مرتبت «علي حكيم» بسط و تنزيل يافته تا به فهم انسان در آيد و آن غايت و هدف برآورده گردد.
چيستي آن غايت و هدف را خداوند در شماري از آيات قرآن كريم باز گفته است:
(ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِين)(بقره/2)
«آن کتاب با عظمتي است که شک در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزکاران است.»
(... قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ*يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ ...) (مائده/15-14)
«از طرف خداوند نور و کتاب آشکاري به سوي شما آمد. خداوند به برکت آن، کساني را که از خشنودي او پيروي کنند، به راههاي سلامت هدايت میکند... .»
هدفداري و غايتمندي قرآن، ساختار نظاممند لفظي و معنايي را برتافته است، چه از متن گسسته و نامنظم، هدف و غايتي سر نمیزند؛ اما اين نظام هندسي معنادار و هدف جو را میبايد در كليت پيكره قرآن سراغ گرفت و يا اينكه میتوان در درون اجزا و بخشهای كوچكتر، چون سورهها و آيات نيز جستجو كرد؟
رهيافت به پاسخ درست اين پرسش، سه محور اساسي و بنيادين در قلمرو پژوهشها و علوم قرآني را پديد آورده است:
1. تناسب و ارتباط سورههاي قرآن با يكديگر در چينش كنوني.
2. تناسب، انسجام و ارتباط دروني آيات يك سوره با يكديگر.
رهيافت به منزلت و نيز دشواري پاسخ به اين دو پرسش آنگاه ميسر میگردد كه توجه داشته باشيم هيچ يك از ترتيب سورهها و آيات با شيوه كنوني بر اساس ترتيب نزول آنها بر پيامبر(ص)صورت نپذيرفته، بلکه گاه سوره و يا آيه و آياتي از سورههاي مكي در دل سورهها و آيات مدني و بالعكس جاي گرفته است.
3. براي يك سوره میتوان وحدت و يگانگي در موضوع را باور داشت، اما افزون بر باور و پذيرش نظري، آيا میتوان به دريافت و ترسيم خردپذير و ضابطهمند آن موضوع يگانه نايل آمد؟
دشواري پاسخ به پرسش آخر در اين نکته نهفته است که مسائل و مباحث مطرح شده در قرآن، بر خلاف معمول ساير متون، يکجا و بر پايه موضوع بندي سامان نيافته، بلکه درباره يک موضوع، در سورههاي گوناگون و با شيوههاي بياني مختلف سخن گفته شده است.
پارهای از مفسران و قرآن پژوهان مسلمان و بيشتر خاورشناساني كه در پي رهيافت به انديشه اسلامي به كار تفسير قرآن پرداختهاند، در مقام تفسير آيات و سورههاي كلام الهي به بررسي واژگان، جنبههاي بياني، بلاغي، ادبي، فقهي، تاريخي، كلامي و ... بسنده كرده و از پيوستگي آيات و يا سورهها چيزي نگفته و يا بر سامانمندي و انسجام معنایي قرآن معترض بوده و قرآن را كتاب فاقد نظام و پيوستگي مفيد و معنادار توصيف كردهاند. لكن گروه ديگر از مفسران به پيوستگي آيات و بخشهای مختلف سورهها توجه نشان داده و سورههاي قرآن را واحدهاي كوچكتري كه وحدت موضوعي دارند، شناختهاند.
از مفسران پیشین، ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي (427 ق) در الكشف و البيان عن التفسير القرآن و نظام الدين حسن بن محمد قمي نيشابوري (728 ق) در غرائب القرآن و رغائب الفرقان و امام فخر الدين رازي (606 ق) در مفاتيح الغيب و برهان الدين ابراهيم بن عمر بقاعي (885.ق) در نظم الدرر في تناسب الآيات و السور و ابو بكر بن العربي (543 ق) در احكام القرآن، و از قرآن پژوهان معاصر، شيخ محمد رشيد رضا در تفسير القرآن الحكيم (تفسير المنار) و شيخ محمد شلتوت در تفسير القرآن الكريم و نيز الي القرآن الكريم و علامه سيد محمد حسين طباطبايي در تفسير المیزان و دكتر سيد محمد باقر حجتي و عبدالكريم بي آزار شيرازي در الكاشف در اين گروه جاي میگيرند.
اين پژوهش از ميان سه پرسش و گزينه پيش گفته، مسئله وحدت موضوعی سورههاي قرآن از منظر دو تن از مفسران نام آشناي معاصر؛ محمد رشيد رضا در تفسير «المنار» و علامه سيد محمد حسين طباطبايي در تفسير «المیزان» را به ارزيابي و سنجش نشسته، ديدگاهها، روشها و رويکردهاي هر يک در طرح و پيکاوي وحدت موضوعي سورههاي قرآن و نقطههاي اشتراك و افتراق آن دو در اين عرصه را (به فراخور توان و مجال) نشان داده است.
انتخاب اين دو تفسير براي بررسي تطبيقي و مقارن بر اين پيش فرض استوار بوده است كه این تفاسير (به ويژه بخشهاي مربوط به محمد عبده در «المنار») در زمره تفسيرهاي اصلاحي جاي میگيرد كه به مسائل زمان و پرسشهاي برون ديني درباره اسلام و قرآن و از جمله نظاممندي معارف و آموزههاي قرآني به مثابه سند نبوت پيامبر(ص)و كتاب قانون و برنامه زندگي مسلمانان توجه داشته و پاسخ داده است و ديگر آنكه علامه طباطبايي در نگارش «المیزان» به تفسير «المنار» عطف نگاه داشته است، هر چند در بسياري از مباحث، اين عطف نگاه جنبه نقادي داشته و نقطه ضعفهای «المنار»، مخصوصاً افزودههاي رشيد رضا بر اين تفسير را نمايانده است. اما به هر روي، نفس نگاه علامه به اين اثر قرآني، خود نشانگر اهميت و منزلت و احياناً اثر پذيري و يا دستكم الهام گيري در برخي از ساحتهاست كه میتواند بستر و توجيهي براي نگاه مقارن به این تفاسير باشد.
پيش از پرداختن به تبيين ديدگاه «المیزان» و «المنار» در وحدت موضوعي سورهها، براي رهيافت روشنتر و همه سويه به ديدگاه آن دو در وحدت سورهها، بايسته مینمايد به پيوست نظام معنايی در پيكره كلي و نيز اجزاء و واحدهاي كوچكتر قرآن که هر يك از «المنار» و «المیزان» درباره آن سخن گفتهاند اشاره شود. چه علامه طباطبايي و رشيد رضا هر دو ـبا تفاوتهاي کمي و کيفيي که در خلال بحث روشن خواهد شدـ به وحدتها و پيوستهاي چندگانه موضوعي در ساختار معنایي قرآن که میتوان عنوان لايههاي وحدت موضوعي بر آن نهاد، باور دارند.
قرآن كريم به صورت مجموعي و كلي، داراي غرض و موضوع يگانه است، اين غرض و يا موضوع يگانه را نويسنده «المنار» بر پايه اصول و اركان زير استوار میداند:
«آنچه قرآن براي آن نازل شده، چندين امر است: نخستين آنها توحيد است. دوم: وعده و بشارت پاداش نيك به آنان که عامل به قرآنند و انذار و ترساندن از كيفر نسبت به آنان که احكام دين را به كار نمیبندند. سوم: عبادت كه توحيد را در دلها زنده و در جانها راسخ میكند. چهارم: تبيين راه سعادت و شيوه پيمايش آن به گونهاي كه رساننده انسان به نعمتهای دنيا و آخرت باشد. پنجم: بيان داستان آنان که در قلمرو حدود پروردگار متعال زيسته و به احكام دين الهي عمل كردهاند، و نيز بيان حکايت آنان که حدود الهي را شكستند و احكام خداوند را به يك سو نهادند. اينها اموري است كه قرآن بر آنها مشتمل است و سعادت دنيا و آخرت مردم را تأمين میكند.» (رشيد رضا، 1/38)
بدين ترتيب میتوان گفت از منظر رشيد رضا، برآوردن و تأمين سعادت انسانها، غرض و موضوع يگانه قرآن است.
علامه طباطبايي با بيان ديگر و گزيدهتر، غرض و موضوع يگانه قرآن را هدايت انسانها معرفي كرده است؛
«خداوند در آياتي از کلام خود، گزيده غرض قرآن را بيان داشته و گفته است: براي شما از جانب خداوند نور و کتاب روشنگري نازل شده که به وسيله آن بشر را هدايت میکند. و نيز آيات ديگري غير از اين، که میرساند غرض و غايت قرآن، هدايت انسانهاست.» (طباطبايي، المیزان، 1/16)
گو اينكه در نگاه ابتدايي ميان تأمين سعادت و هدايت، يگانگي و پيوست لازم به نظر نمیآيد و در نتيجه ميان ديدگاه رشيد رضا و علامه طباطبايي در موضوع و غرض يگانه قرآن دوگانگي تصور میشود. لكن رشيد رضا در جاي ديگر، مقصد و غرض قرآن را همان هدايت میشمارد و میگويد:
«المقصد الاول من القرآن هو الهداية.» (رشيد رضا، 5/443)
«مقصد نخستين قرآن، هدايت است.»
ناسازگاري و تعارض نمايي هر دو گفته رشيد رضا در غرض و مقصد قرآن را میتوان با سخنی از خود وي رفع كرد كه در آن بهرهوري از هدايت قرآن، بستر رسيدن آدمي به سعادت معرفي شده است؛
«تلاوت قرآن، مايه عبرت، موعظه و ياد خدا میشود و در پرتو آن، ايمان و معرفت آدمي نسبت به خداوند و سنتهاي او در آفرينش و حكمت او در خصوص بندگان شكوفا میگردد که رهآورد آن تقويت شعور و رهيافت انسان به تعظيم خداوند و افزايش رغبت به كارهاي نيك و حرص بر التزام حق است. و در اين حالت، انسان به سعادت دنيايي و اخروي خويش دست يازيده است.» (همان)
براي باز شناسي آيات و سورههاي مكي و مدني از يكديگر، دو روش از دير زمان در ميان قرآن پژوهان و مفسران، متداول و شناخته شده بوده است: 1- نص گرايي 2- استنباط گرايي (زركشي، 1/196؛ راميار، /6-4). نصگرايان، شناخت آيهها و سورههاي مكي و مدني را از معبر نصوص و رواياتي جستجو میكردهاند كه در تعيين محل نزول آيات و سورهها نقل شده است. لكن استنباط گرايان، هر چند بازشناخت مکي مدني را در رسیدن به فهم قرآن و تاريخ ديانت اسلامي مهم میانگاشتهاند، اما در ابزار شناخت، به مدد سبك و سياق و درونمايههاي آيات و سورهها، به بازشناسي مكي از مدني پرداخته و بر روش نصگرايي معترض بودهاند كه آگاهي از مکي و مدني بودن سورهها و نيز ترتيب نزول آنها، رهآورد بس مهم در مباحث مربوط به دعوت نبوي، سير روحي ـ رواني، سياسي و مدني آن در زمان پيامبر(ص)و تحليل سيره شريفه وي دارد. ولکن روايات چنان که میبيني، در اين عرصه نمیتواند تكيهگاه، دليل موثق و اثبات کننده چيزي باشد، گذشته از تعارض مضموني و دروني آن روايات، که باعث سقوط و فروكاهي آنان از منزلت اعتبار میگردد. پس تنها راه معين براي دستيابي به اين هدف، تدبر و انديشيدن در سياق آيات و مدد جستن از قرائن دروني و بيروني است. (طباطبايي، المیزان، 13/324 و 235 و 12/299؛ قرآن در اسلام، /186)
محمد رشيد رضا و علامه سيد محمد حسين طباطبايي هر دو از مفسران و قرآن پژوهان گروه دومند، از اين روي، در آغاز تفسير سورههاي قرآن، با تأمل در مضامين، سياق و اسلوب آيههاي سوره، مكي و مدني بودن سوره و احياناً آيه و يا آياتي از آن را بازشناسي میكنند و سپس بر پايه همان رهيافت، به تقسير و تبيين سوره مینشينند.
اين ديدگاه دو برآيند آشكار دارد:
الف) ميان آيات و سورههاي نازل شده در مكه از يك سو و آيات و سورههاي نازل شده در مدينه از سوي ديگر، نوعي وحدت سياق، مضمون و اشتراك مفهومي و موضوعي وجود دارد كه مايه بازشناسي هر يك از ديگري میشود.
ب) افزون بر وحدت موضوعي و مجموعي قرآن كريم، لايه ديگري از وحدت موضوعي ميان آيات و سورههاي مكي و نيز آيات و سورههاي مدني شكل میگيرد و بدين ترتيب دومين لايه و پيوست دروني ميان سورهها و آيات قرآن، صورت میبندد.
از اين رو، هر يك از اين دو مفسر، شاخصهها و شناسههايي را براي شناخت سورههاي مكي و مدني برشمرده و در جاي جاي تفسير «المیزان» و «المنار» و با شيوههاي مختلف، از آن سخن گفتهاند.
از منظر رشيد رضا، سورههاي مكي افزون بر شاخصه مشترك ايجاز و گزيده گويي، سجع و نظام موزون و آهنگين الفاظ، در ساختار معنايی، صبغه انذار و هشدار دهي بر جنبه تبشيري در آنها غالب است و محور پيام آن آيات و سورهها نيز فراخواني و دعوت به اصول و بنيانهای فكر و ديانت اسلامي، هر چند به صورت اجمال و چكيده است.
چنانکه سورهها و آيات مدني از منظر اسلوب بياني، طولانيتر، روانتر و لحن ملايمتري دارند، به ويژه در آياتي كه طرف خطاب اهل كتاب است، زيرا آنان نسبت به عرب اصيل مکي و آشنا با فنون بلاغت و فصاحت، بهره كمتري از بلاغت و سخنداني داشتند، به ويژه در مقايسه با طايفه قريش كه مخاطب اصلي سورههاي مكي به شمار میرفتند.
از منظر ساختار مفهومي و درون مايههاي معنايی نيز سورههاي مدني با تفصيل بيشتري به مسائل مختلف فقهي، کلامي، قصص پيشينيان و ... پرداخته و به هنگام طرح مسائل اصولي و بنيادي اسلامي، به اهل كتاب نگريسته و موضوعهایی چون تحريف و بدعت در شرايع و كتابهاي آسماني پيشين و رويگرداني پيروان اديان گذشته از مسير درست هدايت انبياي الهي را ياد آور شده و آنان را به توحيد در الوهيت و ربوبيت و پذيرش ديانت اسلامي كه ديانت آخرين و بازتاب دهنده تمامي آموزههاي انبياي سلف در شكل كمال يافته آنهاست، فرا میخواند و افزون بر اين همه، آيات و سورههاي مدني، احكام عبادي شخصي، داد و ستدهای اقتصادي، اصول روابط اجتماعي، سياسي و حكومت داري و قوانين آن را بازگو میكند. (رشيد رضا، 1/33-31)
علامه طباطبايی هر چند به صورت مستقل به تبيين شاخصههای سورههاي مکي و مدني نپرداخته است، اما از خلال گفتههاي وي در آغاز تفسير سورهها و تعيين مکي يا مدني بودن آنها، میتوان به شناسههایی همانند آنچه از «المنار» آورديم دست يافت. از باب نمونه، وي در تبيين غرض و موضوع سوره مبارکه دخان میآورد:
«غرض سوره به انذار ترديد کنندگان به قرآن خلاصه میشود که خداوند آنان را از عذاب دنيا و آخرت میترساند و اين مطلب را بدين شيوه بيان کرده است که اين کتاب روشنگر، از جانب خداوند به پيامبر او نازل شده است تا بدان وسيله مردم را انذار کند و نزول اين کتاب در حقيقت رحمتي از جانب خداوند بر مردم است، آن هم برترين رحمتي که در شب قدر اتفاق افتاد، شبي که در آن، هر امر داراي حکمت از هم جدا میشود، لکن مردمان کافر در آن شک کردند و آن را بازيچه هوسهاي خود قرار دادند، خداوند ايشان را در عذاب دنيا فرو میبرد و سپس در دادگاه قيامت به عذاب جاودان گرفتار خواهند آمد. و در اين راستا خداوند داستان فرستادن موسي به سوي قوم فرعون براي نجات بنياسرائيل و تکذيب وي از سوي فرعونيان و سرانجام غرق و هلاکت آنان را از باب يادکرد نخستين کساني مشابه ايشان که از عذاب الهي ترسانده شده بودند، ياد میآورد.» (طباطبايي، المیزان، 18/129)
و نيز در بيان غرض و موضوع سوره مباركه فاطر، كه مكي بودن آن مورد وفاق است، میآورد:
«غرض سوره، بيان اصول سه گانه توحيد در ربوبيت، رسالت پيامبر، معاد و بازگشت به سوي خداوند و نيز استدلال و ارائه برهان براي هر يك است.» (همان، 17/5)
سوره «ص» نيز مكي و محور و غرض يگانه آن، پيامبر(ص)است و اينكه نقش وي در دو چيز خلاصه میشود: انذار مردمان با قرآن که بر وي نازل شده است، ديگر، دعوت مردم به توحيد و اخلاص و عبوديت الهي. اين هدف و غرض، در ساختار كلامي زير بيان شده است:
1. يادكرد، شقاق و استكبار كافران از پيروي پيامبر(ص)و ايمان به آن حضرت و باز داشتن مردم از ايمان با سخنان بيهوده و باطلشان.
2. دعوت پيامبر(ص)به صبر و بردباري و بر شماري داستان عدهای از پيامبران پيشين.
3. يادكرد فرجام كار طاغيان و پرواپيشگان.
4. فرمان الهي به پيامبر(ص)مبني بر دعوت مردمان به توحيد و نيز يادآوري اين مطلب كه فرجام كار پيروان شيطان بر اساس قضاي الهي در پگاه آفرينش آدم و امتناع ابليس از سجده بر وي، آتش جهنم است.
چنان که علامه در آغاز سوره مبارکه حديد که آن را مدني میشناسد، در پي يافتن موضوع و غرض آن بر میآيد و انفاق را ـکه از مسائل فرعي ديانت استـ موضوع آن سوره شناسايی میکند و میگويد:
«غرض سوره، انگيختن و ترغيب مؤمنان به انفاق در راه خداست، همانسان که تأکيدهاي پي در پی چنين موضوعي را گواهي میکند.» (همان، 19/144)
نکتهای که بر هر خوانندهای پوشيده نمیماند، آن است که علامه به تناسب مکي و يا مدني بودن هر يک از دو سوره پيش گفته، براي جستن موضوع تلاش کرده است و سرانجام موضوع سوره نخست را که مکي میداند، از مسائل اصلي و بنيادين اسلامي (اثبات وحياني و حق بودن قرآن) و موضوع سوره دوم را که مدني است، از محورهای مربوط به مسائل فرعي دين (انفاق) تعيين میکند. اما اين تكاپو و چاره انديشي با اين پرسش رو به رو میشود كه در آياتي از همين سوره از مسائل بنياديني چون صفات خداوند سخن رفته است. علامه كه خود بر امكان طرح چنان پرسشي توجه داشته، در پي پاسخ و توجيه برآمده و گفته است:
«سوره، در هماهنگي با موضوع آن که ترغيب بر انفاق است، با تسبيح و تنزيه الهي از راه يادکرد شماري از اسماء حسناي الهي پايان يافته است تا زمينه و بستر گمانه نقص و نياز نسبت به خداوند را بزدايد.» (همان)
شماري از سورههاي قرآن با حروف مقطعه آغاز يافتهاند. فهم و رسیدن به معنا و مفهوم اين حروف، از عرصههاي معرکه آراي مفسران و قرآن پژوهان بوده است. علامه طباطبايي در اين باره دو نکته در خور درنگ و تأمل دارد؛ نخست آنکه پس از يادکرد يازده قول و نظر در معناي اين حروف و نقد آنها، بدين نتيجه میرسد که:
«و يستفاد من ذلک ان هذه الحروف رموز بين الله و رسوله خفية عنّا لا سبيل لأفهامنا العادية اليها.» (همان، 18/9)
«از مجموع آنچه آورديم به دست میآيد که اين حروف رمزهايی بين خدا و رسول وي است که از پيمانه فهم و درک معمولي ما فراتر است.»
ديگر آنکه در باور وي آن گروه از سورههايی که با حروف مقطعه همسان آغاز يافتهاند، موضوع مشترک و همسان نيز دارند. او در اول سوره مبارکه اعراف که با حروف مقطعه «المص» آغاز يافته است، میگويد:
«السورة تشتمل من الغرض علي مجموع ما تشتمل عليه السور المصدرة بالحروف المقطعة «الم» و السورة المصدرة بحرف «ص». (همان، 8/5)
«اين سوره دربردارندة تمامي آن غرضهایی است که ساير سورههای آغاز يافته با حروف «الم» و نيز سورة آغاز يافته با حرف «ص» دارد.»
بدينسان لايه ديگري از پيوست موضوعي ميان هشت سوره از قرآن (بقره، آل عمران، اعراف، لقمان، روم، عنکبوت، ص و سجده) که با حروف پيش گفته آغاز شدهاند، رخ مینمايد.
نويسندگان «المیزان» و «المنار» هر دو بر اين مطلب وفاق نظر دارند که پارهای از سورههاي قرآن بازتاب دهنده تمامي غرض و موضوعي است كه در مجموع قرآن بدان پرداخته شده است و از اين رو میتوان آن سورهها را كوچك شده و يا فشردهای از تمام مطالب قرآن برشمرد، هر چند در تعيين اينکه کدامين سوره داراي چنان ويژگي است اختلاف ديدگاه است، چه سوره فاتحه از سورههايي است كه در فهم و نگاه رشيد رضا از اين گستره و ژرفاي معنايي برخوردار است. او پس از آنكه اصول مسائل مطرح شده در قرآن را بر میشمارد، سوره فاتحه را به تفسير مینشيند و تمامي آن اصول و مباحث را در آيات معدود و اندك اين سوره سراغ میدهد و آنگاه نتيجه میگيرد:
«از مجموع آنچه تاكنون گفتيم، آشكار شد كه سوره فاتحه اجمال و فشرده تمامي آنچه را كه در كل قرآن به تفصيل آمده است در بردارد.» (رشيد رضا، 1/38)
لكن علامه طباطبايي، مطلع، پايان و سياق آيات سوره هود را نشانگر محتوا و پوشش دهي تمامي غرض قرآن میشناسد؛
«آن گونه که از آغاز، پايان و سياق آيات سوره بر میآيد، اين سوره تمامي غرضهای قرآن را به رغم فزوني و پراکندگي آن بيان میکند و چکيده و عصاره مقاصد قرآني را به رغم گوناگوني آن مقاصد و اختلاف مضموني آيات پوشش میدهد.» (طباطبايي، المیزان، 10/134)
به هر روي و گذشته از اختلاف در مصاديق، اين دسته از سورهها، تشکيل دهنده چهارمين لايه از لايههاي معنايی در بيان غرض و موضوع يگانه قرآن به شمار میروند.
از منظر رشيد رضا گاه موضوع دو سوره چنان در هم تنيده و نزديك است كه جز در اجمال و تفصيل پارهای از مسائل، تفاوت چشمگير ديگري نمیتوان بين آنها سراغ گرفت. او در آغاز تفسير سوره مباركه يونس میگويد:
«اين سوره بر مدار اثبات اصولي چون توحيد، نفي و نابودي شرك، اثبات رسالت پيامبر(ص)، بعثت و رستاخيز و زدايش شبهه از اين اصول و ساير مسائل مربوط به مقاصد اصلي دين است.» (همان، 11/141)
و در پايان تفسير سوره مباركه هود میآورد:
«اين سوره (هود) همانندترين سوره با سوره پيش از خود (يونس) است در اسلوب، معارف و آموزههايي كه در بردارد، از اصول باورهاي ديني، همچون توحيد، بعث، پاداش و عمل صالح و همچنين تناسب و همانندي آغاز و فرجام آن دو ـچنان که در آغاز تفسير همين سوره آورديمـ، جز اينكه در سوره يونس از احتجاج با مشركان در سه موضوع توحيد، قرآن و رسالت (كه در سوره هود با اجمال بيان شده) با تفصيل بيشتر سخن گفته شده، و اما در اين سوره (هود) داستان پيامبران که در سوره يونس به اجمال آمده، بسط و گسترش يافته است.» (همان، 12/198)
رشید رضا، همين پيوست و تناسب وثيق معنايي را ميان دو سوره توبه و انفال به سر حد كمال میبيند، چندان که به نظر وي سوره توبه میتواند بسان متمم سوره انفال، در بخش بيشتر مسائل مطرح شده در آن سوره باشد ... كه اگر نبود توقيفي بودن امور قرآن در سورهها و مقدار آنها، تمامي دلايل و شواهدي را كه بر شمرديم، میتوانست مؤيد نظريه کساني قرار بگيرد كه اين دو سوره را يك سوره برشمردهاند. (همان، 10/147)
افزون بر آنچه تاکنون در لايههاي گوناگون وحدت موضوعي آورديم، هر يک از سورههاي قرآن به مثابه واحد مستقل در درون نظام پيوسته و کلان معنایي، داراي غرض و موضوعي است که علامه طباطبایي و رشيد رضا ـبا تفاوتهایی در تعيين و نيز شيوه و محل بيان آن غرض و موضوعـ، به شناسايی و تبيين آن پرداختهاند.
بر اساس پارهاي اظهارات، تلاشها و تحليلهای تفسيري و قرآني علامه طباطبایي در «المیزان»، و نيز راههایي كه وي براي كشف و دست يابي به موضوع و غرض سورههاي قرآن ارائه میدهد، میتوان او را در شمار كساني نام برد كه وحدت موضوعي سورههاي قرآن را باور دارد، اما در عرصه عمل و تعيين موضوع براي هر يك از سورههاي قرآن، از عهده چنان كاري بر نمیآيد و يا به ديگر سخن، واقعيت و برون داد تفسير «المیزان» به مسير و پايانی جز اثبات وحدت موضوعي سورهها ره میسپرد. ما در آغاز، دلايل و تلاشهای علامه طباطبایي براي اثبات موضوعمندي هر يك از سورههاي قرآن را میآوريم و سپس به موارد و مجموعه سورههایي اشاره میكنيم كه به نظر ایشان، فاقد وحدت موضوعياند.
علامه طباطبايي، تقسیم قرآن به سورههاي متعدد را نشانه وحدت موضوعي هر سوره، و نیز اختلاف و تعدد غرضهای سورهها به تعداد سور قرآني قلمداد میكند. استدلال علامه از راه تحديد سورهها براي اثبات وحدت موضوعي سورهها از دو مقدمه و يك نتيجه سامان يافته است:
يك: مقدمه نخست آن است كه خداوند در آیات مختلف قرآن از واقعيتي به نام سوره ياد كرده است، مانند آيه هشتاد و شش سوره توبه، آيه سي و هشت سوره يونس و آيه صد و سي سوره هود و آيه اول سوره نور.
دو: با نگريستن و تأمل در مجموعه آيات تشكيل دهنده يك سوره نوعي پيوست و التيام ميان آنان ديده میشود كه ميان اجزاي دروني آن (آيات آن سوره) و نيز ميان آن سوره با ساير سورهها ديده نمیشود.
نتيجه: غرضها و مقصدهای سورههاي قرآن متعدد و مختلف است و هر سوره در پي ارائه معنا و مقصد ويژهای است كه جز با تمام شدن آن غرض و مقصد بيان نمیپذيرد.» (طباطبايي، المیزان، 1/16)
پيش زمينه و يا به سخن سنجيدهتر، كليد فهم سورهها و رهيافت به معنا و مفهوم يكايك آيات هر سوره در باور نگارنده تفسير «المیزان»، تبيين غرض و موضوع سوره است. پس بر مفسر قرآن است تا در مرحله نخست، موضوع سوره را كشف و شناسايي كند تا مبنا و بستري براي فهم معارف سوره و سمت و سو دهنده تفسير آيات آن باشد. بيترديد، اگر اين سخن علامه برهاني شود و پايههاي استدلال آن از استحكام و استواري لازم برخوردار گردد، گذشته از آنكه در فهم منسجم و نظاممند آيات يك سوره مفيد و كارساز میافتد، میتواند دريچهای به سوي فهم، تحليل واژگان، جملهها و آياتي بگشايد كه در سورههاي متعدد تكرار شده است و پاسخي باشد براي پالايش ساحت قرآن از گمانه و تهمت تكرار لغو. لكن علامه طباطبايی به غير از آنكه خود در آغاز تفسير هر سوره كوشيده است محور و غرض آن سوره را بشناساند و در پرتو آن غرض به فهم و تفسير آيات سوره برود، تنها در يك مورد به تبيين اين مدعا پرداخته است كه چگونه رهيافت به غرض سورهها میتواند بر فهم و تفسير يكايك آيات آن تأثير گذار باشد و آن، تفسير و ارائه معناي بسم الله در آغاز سوره حمد است.
تمامي سورههاي قرآن (به جز سوره برائت) با «بسم الله» آغاز میشود. گذشته از اينكه ثبت «بسم الله» در آغاز سورهها جنبه تبرك و قداست يابي دارد يا آيهای از هر سوره است، چون الفاظ و واژگان مشخصی دارد با معنا و مفهوم تا حدودي معين، همين، سبب شده است تا مترجمان و مفسران قرآن در آغاز تفسير خويش به تبيين و تفسير آن بپردازند و در ساير موارد به همان تفسير بسنده كنند. اما رأي علامه طباطبايي آن است كه «بسم الله» در آغاز سورهها بسان ساير آيات آن سوره که در نظام هندسي غرض و موضوع آن سوره داراي جايگاه و نقش ويژه هستند، مفهوم و جايگاه مخصوص معنایي دارد که میبايد متناسب با همان جايگاه و کارکرد، فهم و تفسير شود. علامه بر پايبست اين نظريه و قاعده به تبيين معناي «بسم الله» در آغاز سوره مباركه حمد و تبيين پيوست مفهومی آن با غرض اين سوره پرداخته و میگويد:
«مفهوم «بسم الله» در سوره حمد، به غرض سوره بر میگردد. آنچه از ساختار سخن در اين سوره بر میآيد، اين است كه غرض آن، حمد و ستايش خداوند از رهگذر اظهار عبوديت است و ابراز عبوديت بنده نيز از راه انجام همان كاري است كه انجام میدهد و امري است كه بر آن اقدام میكند، پس ابتدا کردن به نام خداوند رحمان و رحيم به همين غرض بر میگردد. از اين روي معناي «بسم الله» در آغاز سوره حمد چنين خواهد بود: به نام تو، بندگي خود را براي تو آشكار میكنم.» (همان)
علامه طباطبايي براي شناخت درست و دست يازيدن به محور و پيام اصلي سورهها، پيش و بيش از رفتن به سراغ هر مستند ابزاری و قرينهای، به سياق آيات آن سوره مینگرد تا در پرتو آن به غرض واقعي سوره نايل آيد. به نمونههایی از اين روش در «المیزان» اشاره میكنيم:
1. علامه به هنگام تفسير نخستين سوره قرآن، از وحدت موضوعي آن بدين گونه سخن میگويد:
«سياق و ساختار کلامی سوره بر اين نکته دلالت دارد که غرض آن، حمد الهي از راه اظهار بندگي است. از اين روي خداوند به نيابت از بندگان از عبادت، مدد خواستن از پروردگار و تقاضاي هدايت سخن میگويد تا ادب اظهار عبوديت را به او بياموزد.» (همان)
2. در آغاز تفسير سوره مائده، هدف كلي سوره را دعوت به حفظ پيمان، وفاي به عهد و پرهيز از پيمان شكني میداند و منشأ اين دريافت را فضاي کلي حاکم بر اين سوره میشمارد؛
«الغرض الجامع للسورة علي ما يعطيه التدبر في مفتتحها و مختتمها و عامة الآيات الواقعة فيها و الاحکام و المواعظ و القصص التي تضمنتها هو الدعوة الي الوفاء بالعهود و حفظ المواثيق الحقة کائنة ما کان و التحذير البالغ عن نقضها و عدم الاعتناء بامرها ...» (همان، 5/157)
«غرض جامع اين سوره بر اساس آنچه که تدبر در آغاز، فرجام، احکام، موعظهها و داستانهاي خلال سوره میرساند، دعوت به حفظ پيمانها، وفاي به عهدهاي حق ـهر عهدي که باشدـ و پرهيز دادن از پيمان شکني و بي اعتنايی به ميثاقهاست.»
چنانکه در هنگام تفسير سوره آل عمران، پس از آنکه غرض و موضوع آن را توصيف میكند، میافزايد:
«اين سوره بدان میماند كه یكجا نازل شده باشد، زيرا آيههاي آن که شمارشان به دويست آيه میرسد، از آغاز تا فرجام نظم و ساختار پيوسته دارد، آيات آن متناسب و اغراض آن مرتبط است.» (همان،3/5)
خاستگاه ديگري براي رهيافت به غرض سورهها در نظرعلامه طباطبايي مطلع سوره است، از همين روي در كشف و تبيين غرض سوره نور ابراز میدارد:
«غرض سوره همان چيزي است كه آغاز سوره از آن خبر میدهد؛(سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون)(نور/١) چه در اين سوره مختصري از احكام واجب تشريع شده، آنگاه دستهای از معارف الهي كه با آن احكام مناسبت داشته، به مؤمنان تذكر داده شده است.» (همان، 16/78)
چنانكه در آغاز تفسير سوره مباركه شعراء با استمداد از آيه دوم سوره میگويد:
«غرض سوره بر اساس آنچه از آغاز آن استشمام میشود، تسليت پيامبر(ص)در برابر تكذيب قوم آن حضرت است، زيرا آنان كتاب نازل شده بر پيامبر را تكذيب میكردند.» (همان، 15/249)
و نيز، غرض و موضوع سوره «يس» را بيان اصول سه گانه میشمارد، زيرا با نبوت آغاز میشود و موضع مردم را در پذيرش و يا سرپيچي از دعوت بيان میكند. (همان، 17/62)
روش علامه طباطبايي به گونهای است كه در بيشتر سورههاي داراي هدف و موضوع يگانه، آيات فرجامين آن سوره، فشرده و چكيدهای از درونمايه سوره را گزارش میكند، مانند سوره صافات كه غرض آن استدلال بر يگانگي خداوند، انذار مشركان و تبشير مخلصان از مؤمنين و سرانجام و عاقبت هر يك از اين دو گروه است. و نيز به عنوان نمونهای از گروه دوم، شماري از بندگان مؤمن خويش را كه خداوند بدانان منت نهاد و مقدر فرمود كه در برابر دشمنانشان از آنها ياري كند، ياد میآورد. با اين همه، در پايان سوره كلامی است كه میتوان آن را محصول و فشرده غرض سوره ناميد و آن «تنزيه خداوند است و سلام بر آن دسته از بندگاني كه خداوند ايشان را به عنوان رسول خويش برگزيد و حمد و سپاس الهي، به سبب اینکه چنان كاري انجام داد.» (همان، /120)
همچنين علامه طباطبايي، دو آيه آخر سوره مباركه بقره (285و286) را حامل بار معنایي و در بردارنده تمام غرض و مقصود آن میشمارد (همان، 2/439)
ناگفته نبايد گذاشت كه از اين سخن علامه، نبايد به گمانه تناقض گويی از سوي وي در وحدت موضوعي سوره بقره دچار آييم و بگوييم ـبدانسان که در همين نوشتار نيز بدان اشاره شده استـ علامه، سوره بقره را به دليل نزول تدريجي آن داراي موضوع يگانه نمیشناسد، با اين حال دو آيه آخر را فشردهای از غرض سوره میداند و اين تناقض است.
دليل نادرستي اين گمانه آن است كه علامه خود، در همان زمان که سوره بقره را فاقد وحدت موضوعي توصيف كرد، افزود كه معظم آيات اين سوره داراي محور يگانه است و اكنون كه آيات آخر را به مثابه عصاره غرض سوره معرفي میكند، مقصود همان غرض و موضوع بيشتر آيات است و نه تمام سوره.
نمونه ديگر رهيافت به موضوع سوره از راه آيه فرجامين سوره در «المیزان» را میتوان شناسايی و تعيين موضوع و غرض سوره مريم برشمرد كه علامه در تعيين غرض آن میآورد:
«غرض سوره بر پايه آنچه كه سخن خداوند در آيه 97 سوره مريم از آن خبر میدهد، تبشير و انذار است، جز آنکه ساختار كلام براي ارائه چنان غرضي، بس بديع است.» (همان، 14/6)
در شمار روشهاي علامه طباطبايي براي اثبات وحدت موضوعي يك سوره، كشف و آشکار ساختن ارتباط آغاز سوره با فرجام آن است، چنان که گويی آغاز سوره بستر و زمينه طرح موضوع و مطلبي را فراهم میآورد و در متن سوره، آن موضوع بسط و شرح داده میشود و در پايان سوره نيز بار ديگر چكيده و گزارش اجمالي از موضوع ارائه میگردد و با آغاز، پيوند میخورد. نمونههايی از كاربست اين روش در تفسير «المیزان» را میآوريم:
1- هدف و موضوع سوره مباركه رعد از منظر علامه طباطبايي، اثبات حقانيت قرآن است و اینکه قرآن نشانه رسالت پيامبر(ص)است. براي اثبات اين مدعا به پيوست مفهومی آيه نخست سوره با آيه پاياني آن استدلال میكند و میگويد:
«و بر اين مطلب دلالت دارد آغاز يافتن سوره با اين سخن خدا: «آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، لكن بيشتر مردمان آن را نمیدانند.» و نيز پايان يافتن سوره با سخن الهي «كافران میگويند تو فرستاده خداوند نيستي، بگو: اینکه گواه بين من و شما خداوند است، كافي است.» (همان، 11/284)
2- علامه طباطبايي، موضوع و هدف سوره ابراهيم را شفاف سازي و بيان هدف نزول قرآن بر پيامبر(ص)میشناسد و دليل وي بر اثبات اين مدعا، نحوه آغاز و فرجام اين سوره است؛
«سوره كريمه، قرآن نازل شده بر پيامبر(ص)را توصيف میكند، از اين منظر كه نشانه رسالت پيامبر است و مردمان را از تاريكي به سوي نور سوق میدهد و به راه خداوند سبحان که عزيز و حميد است، هدايت میكند. پايان سوره مباركه نيز اشاره به همين مطلب دارد، زيرا خداوند میگويد: «اين (قرآن) پيام (و ابلاغي) براي (عموم) مردم است تا همه به وسيله آن انذار شوند و بدانند که او، خداي يكتاست و براي آنکه صاحبان انديشه و خرد پند گيرند.» (همان، 12/6)
3- در آغاز تفسير سوره مباركه شوري، غرض سوره را تبيين چيستي وحي الهي میداند و شاهد بر درستي اين موضوع يابي را، آيه نخست و آخرين آيه سوره میداند و میگويد:
«بر اين مدعا دلالت دارد آنچه كه در آغاز سوره آمده:(كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ ...)(شوري/٣) و نيز كلامی كه در پايان سوره آمده است:(وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ ...)(شوري/٥١)» (همان، 18/51)
«اعراض مشركان از كتاب نازل شده بر پيامبر(ص)يعني قرآن»، موضوع سوره مباركه سجده از منظر علامه طباطبايي است. او پس از تعيين اين موضوع براي سوره، براي اثبات اين مدعا میآورد:
«سوره با اين آيه آغاز يافته است:(تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم)(فصلت/٢) ... و در پايان نيز آمده است:(قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيد)(فصلت/5٢)» (همان، 17/357)
در رهيافت به موضوع سوره مباركه ذاريات نيز علامه از افق همسان و پيوست موضوعي آغاز و فرجام سوره سود جسته و گفته است:
«سوره از معاد و انكار آن از سوي مشركان سخن گفته است. از اين روي با سخن در موضوع معاد آغاز میگردد و با آن پايان میيابد.» (همان، 18/364)
چنانکه پيشتر گفتيم و نيز بر اساس شواهد و نمونههايی كه تاكنون در دو ساحت نظر و عمل از علامه طباطبایي در وحدت موضوعي سورههاي قرآن آورديم، میبايد او را در شمار باورمندان به وحدت موضوعي سورهها جاي داد، اما اين داوري با چالشها و مشكلات جدي و بسياري همراه است؛ چه هم ايشان در خلال مباحث «المیزان»، نه تنها شماري ازسورههاي بي موضوع سراغ میدهد، بلکه گروهها و دستههایي از سورههاي قرآن را بدون موضوع يگانه و يا بي موضوع قلمداد میكند و در اين راه، براي شناخت و تعيين سورههاي چند موضوعي، ملاک و معيار بر شمرده و سورههاي بي موضوع را بي آنکه ملاک و معياري ارائه دهد، نام برده و فاقد غرض مشخص معرفي کرده است.
اين دسته از سورهها شامل سورههايي است كه از دو گروه آيات نازل شده در مكه و آيات نازل شده در مدينه تشكيل شدهاند، مانند سوره مباركه معارج، كه علامه طباطبايي آيات نخست اين سوره تا آيه هجدهم را به دلالت سياق آيات، مكي میشمارد و میگويد:
«سياق سوره بيانگر آن است كه روز قيامت و عذاب دردناك فراهم شده براي كافران در آن روز را توصيف میكند؛ چه، سوره با پرسش از عذاب كافران آغاز میشود، آنگاه به عذاب حتمي، نزديك و نه دور (آن گونه كه كافران میپنداشتهاند) اشاره میكند كه براي كافران در آن روز مهيّا شده است و از اين ميان، مؤمناني را كه به وظيفه اعتقاد به حق و عمل صالح به پا خاستهاند، جدا میكند. اين سياق، شباهت به سياق سورههاي مكي دارد.» (همان،20/6)
وي سپس میافزايد:
«غير ان المنقول عن بعضهم أن قوله:(وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم) مدني، و الاعتبار يؤيده لأن ظاهره الزكات و قد شرّعت بالمدينة بعد الهجرة و كون هذه الآيه مدنية يستتبع كون الآيات الحافّة بها الواقعة تحت الاستثناء و هي اربع عشرة آية (قوله: «الا الْمُصَلِّين» الي قوله: «فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُون») مدنية لما في سياقها من الاتحاد و استلزام البعض للبعض و مدنية هذه الآيات الواقعة تحت الاستثناء تستدعي ما استثنيت منه و هو علي الاقل ثلاث آيات (قوله: «إِنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» الي قوله: «منوعاً») علي انّ قوله:(فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِين) متفرع علي ما قبله تفرعاً ظاهراً و هو و ما بعده الي آخر السورة ذو سياق واحد فتكون هذه الآيات ايضاً مدنية.» (همان)
«جز آنكه گفته شده آيه(وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم) مدني است. اعتبار نيز اين نظر را تأييد میكند، زيرا مراد از«حَقٌّ مَعْلُوم» ظاهراً زكات واجب است كه در مدينه و پس از هجرت تشريع شد. پي آيند مدني بودن اين آيه، مدني بودن آيات چهارده گانه ديگري است كه از نظر معنا با اين آيه در هم تنيده است (از آيه«الا الْمُصَلِّين» تا «فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُون») زيرا سياق اين آيات پيوسته و برخي مستلزم برخی ديگر است.
اگر اين گروه از آيات كه در قلمرو استثنا قرار گرفتهاند، مدني باشند، میبايد آيات سه گانه مستثني منه («إِنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» تا «منوعا») نيز مدني باشند. افزون بر اين، آيه(فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِين)به طور آشكار و پيدا متفرع بر آيات پيش از خود است و با آيات پس از خود نيز تا پايان سوره، وحدت سياق دارد. بدين سان، اين آيات نيز مدني هستند.»
وي آنگاه دليل ديگري را براي مدني بودن اين گروه از آيات بر میشمارد؛
«مضامين اين دسته از آيات مناسب حال منافقان پيرامون پيامبر(ص)است كه از چپ و راست پراكنده میشدند و پارهای از احكام خداوند را مردود میشمردند. به ويژه سخن الهي (أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ ...) و سخن خداوند: (عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ خَيْرًا مِنْهُمْ ...) و از سوي ديگر، خاستگاه انديشه نفاق مدينه بود، نه مكه.» (همان)
چنان که پيداست، علامه، چون بخش نخست اين سوره را مكي و بخش دوم را مدني میشناسد، دو محور جداگانه براي هر يك از دو بخش باور دارد كه كاملاً بريده از ديگري است. با آنکه هر دو بخش، اجزاي يك سوره هستند. بدينسان میتوان نتيجه گرفت كه قرار گرفتن مجموعهای از آيات در قلمرو يك واحد به نام سوره، الزاماً پيوست مفهومی ايجاد نمیكند.
بيشتر سورههاي قرآن، يكجا و يكباره نازل شدهاند، اما شماري از سورههاي قرآن، نزول تدريجي و نجومی داشتهاند. وحدت موضوع و غرض از ديدگاه علامه طباطبايي تنها براي سورههايی وجود دارد كه تمام آيات آن يكجا و يكباره نزول يافته باشد، لكن آن گروه از سورههايي كه نزول تدريجي داشتهاند، وحدت موضوع و غرض ندارند. بر پاي بست همين نگاه، علامه طباطبايي به هنگام تفسير سوره بقره میآورد:
«لما كانت السورة نازلة نجوماً لم يجمعها غرض واحد.» (همان، 1/43)
«از آن روي كه سوره بقره به تدريج نازل شده، وحدت در موضوع و غرض ندارد.»
چنانکه در آغاز تفسير سوره مباركه نساء نيز به همين موضوع اشاره میكند و میگويد:
«و مضامين آياتها تشهد انها مدنية نزلت بعد الهجرة و ظاهرها انها نزلت نجوما لا دفعة واحدة و ان كانت اغلب آياتها غير فاقدة للارتباط.» (همان، 4/134)
«مضامين آيات سوره نساء بيانگر آن است كه اين سوره پس از هجرت و در مدينه نازل شده است، چنانكه از ظاهر آيات اين مطلب نيز به دست میآيد كه سوره به تدريج و نه يكباره نازل شده است، اگر چه بیشتر آیات آن بیارتباط با هم نیستند.»
نمونه و شاهد سوم بر اين ديدگاه علامه طباطبايی، تفسير و ديدگاه ايشان در سوره نحل است. سوره نحل به نظر علامه، از دو بخش مكي و مدني سامان يافته است، بدين ترتيب كه آيه اول تا چهلم در مكه و در آستانه زمان هجرت، و هشتاد و هشت آيه بعدي در مدينه نازل شده است. از همين رهگذر، سوره نحل دو موضوعي است؛ محور آيات بخش اول برشماري نعمتهای آسماني و زميني خداوند است كه مايه قوام حيات انساني به شمار میرود. اما بخش دوم كه از آيه (وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا)(نحل/41) آغاز و تا پايان، با سياق و ساختار منسجم ادامه میيابد و غرض آن امر به صبر و پاداش نيكو براي صابران در راه خداست، در مدينه نازل شده است، زيرا در خلال اين بخش، آياتي وجود دارد كه جز بر رويدادهای پس از هجرت تطبيق نمیكند، مانند آيه(وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّه)(نحل/41) و آيه(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَر)(نحل/103) كه بر اساس يك نظر درباره سلمان نازل شده است و سلمان بيترديد در مدينه ايمان آورد. و نيز آيه(مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِن ...)(نحل/106) كه درباره عمار نازل شده است و نيز آيات مربوط به احكام و آياتي كه درباره يهوديان است. (همان، 12/204)
باور داري علامه به فقدان وحدت موضوعي در سورههاي تدريجي النزول را از راه ديگري نيز میتوان به مشاهده نشست و آن اینکه علامه در جاي جاي «الميزان» به سياق پيوسته آيات يك سوره تمسك جسته و گفته است وحدت سياق و يگانگي موضوع و غرض سوره، نشانگر نزول دفعي و يكجاي آن است، مانند سوره شريفه آل عمران که وي در آغاز تفسير آن، غرض و موضوع سوره شريفه را چنين تصوير میكند:
«دعوت مؤمنان به توحيد كلمه در دين و صبر و ثبات در حمايت از آن و هشدار مسلمانان به دقت در موضع گيري در برابر دشمنان اسلام، مانند يهوديان و نصرانيان و مشركان، كه دست در دست يكديگر نهاده و بر نابودي و خاموش كردن اسلام، عزم خود را جزم كرده بودند.»
آنگاه میافزايد:
«و يشبهه ان تكون هذه السورة نازلة دفعة واحدة فان آياتها ـو هي مأتا آيةـ ظاهرة الاتساق والانتظام من اولها الي آخرها مناسبة آياتها مرتبطة اغراضها.» (همان، 3/5)
«اين سوره بدان میماند كه يك دفعه نازل شده باشد، زيرا آيات آن ـكه دویست آیه استـ دارای انسجام و سياق يگانه و از اول تا آخر با يكديگر متناسب و در غرض، پيوست آشكار دارند.»
نزول تدريجي يك سوره، هر چند كه پيوست تنگاتنگ معنايي آيه را برنمیتابد، اما به هر روي، قرار گرفتن شماري از آيات در ساختار كلان هندسي يك سوره ـآن هم با راهنمایی وحياني و اقدام شخصي پيامبر(ص)ـ نمیتواند تهي از هرگونه ارتباط و پيوست با يكديگر باشند. بدين سبب علامه طباطبايي با اينكه سورههايي مانند بقره را به دليل نزول تدريجي فاقد غرض يگانه و پيوسته میداند، با اين وصف، غرض و خط ممتد و پيوستهای را از شماي كلي سوره و از وراي اختلافهای مضموني بر آمده از تفاوت محل نزول استنباط میكند و بر آن است كه بخش بيشتر سوره از مقصد و غرض يگانه خبر میدهد و آن مقصد يگانه اين است كه حق پرستش و بندگي خداوند سبحان میطلبد كه بندگان به تمام آنچه كه خداوند بر رسولان خويش فرو فرستاده است ايمان بياورند، بي آنكه بين وحي با وحي ديگر و يا پيامبري با پيامبر ديگر و جز اين، تفاوت قائل شوند. و نيز سرزنش كافران، منافقان و اهل كتاب، به دليل ايجاد بدعت تفرقه در دين خدا و تفاوت قائل شدن بين رسولان الهي و آنگاه بيان شماري از احكام همچون تغيير قبله، احكام حج، ارث، روزه و جز اينها. (همان، 1/43)
و همچنين در پيوست مفهومی و وحدت موضوعي سوره نساء میآورد:
«و ان كانت اغلب آياتها غير فاقدة للارتباط فيما بينها.» (همان، 4/134)
«اگر چه بيشتر آيات اين سوره بدون ارتباط دروني با يكديگر نيستند.»
آنگاه محور ارتباط آيات سوره را بيان احكام (ازدواج، تعدد همسران، محرمات نكاح، ارث، نماز، جهاد، شهادات، تجارت و ...) و احوال اهل كتاب میشمارد كه تنها میتواند خط كمرنگي از ارتباط، آن هم بين بيشتر و نه تمامی آيات را بنماياند. (همان)
علامه طباطبايي پاره ديگر از سورههايي را سراغ میدهد كه فاقد وحدت موضوعي هستند. او بدون آنكه براي اين گروه از سورهها ملاك و معياري ارائه دهد، سوره توبه را به عنوان نمونه در شمار سورههايي میداند كه معاني آيات و مضاميني كه آيات اين سوره بر آنها مشتمل است، به غرض يگانه، مشخص و معين نمیانجامد، آن گونه كه آيات ساير سورهها بر محور و اغراض معيني استوار است و آغاز و فرجام آن سورهها بدان بر میگردد. (همان، 9/146)
بدينسان آيا میتوان علامه را در شمار كساني دانست كه وحدت موضوعي سورهها را باور دارد؟ مگر آنكه بگوييم علامه طباطبايي در تئوري و نظر دغدغه آن را داشته است كه براي سورههاي قرآن نوعي وحدت موضوعي سراغ دهد و در اين راه تلاش افزون و بسيار كرده است، از جمله اينكه حتي در سورههاي تدريجي النزول، غرض و موضوع يگانه براي بيشتر آيات آن و نه تمام سوره سراغ داده است، اما در عرصه عمل به طور كامل و تمام سويه از پس اين كار بر نيامده است.
رشيد رضا در «المنار» با شيوهاي متفاوت با «المیزان» وحدت موضوعي سورهها را پي گرفته است. بر شماري برخي از ويژگيها و روشهاي «المنار» میتواند ما را با چند و چون اسلوب «المنار» در تعيين موضوع سورههاي قرآن آشنا سازد.
رشيد رضا بر ارتباط ارگانيك هر يك از سورههايي كه در چيدمان كنوني مصحف پي هم میآيد، باور دارد و بر آن است كه ترتيب كنوني سورههاي قرآن بر اساس مناسبت و پيوستي است كه میطلبد هر سوره در كجاي سازواره معنايي قرآن جاي داده شود تا با سوره پيش و پس از خود تلائم و انسجام كامل را در بافت و ساخت معناي هدفدار و غايتمند بيابد. بر پاي بست همين نگرش، در آغاز تفسير سورهها به ارتباط و پيوست معناي آن سوره با سوره پيشين میپردازد که در اين خلال، موضوع مشخص هر سوره نيز به دست میآيد.
نمونه زير گواه اثبات اين روش تفسيري رشيد رضاست.
او در آغاز تفسير سوره آل عمران، پيوند و ارتباط آن با سوره بقره را چنين باز میگويد:
«بين اين سوره و سوره پيش از آن، از چندين ناحيه ارتباط و مناسبت وجود دارد:
1. هر دو با ياد كرد قرآن و شيوه برخورد مردم با آن آغاز يافته است، جز آنكه در سوره بقره از دو گروه مؤمنان و غير مؤمنان به قرآن سخن گفته است. از نظر ترتيب اين موضوع شايسته پيشداشت است، چون مربوط به اصل دعوت است، اما در سوره دوم از گروه «زايغان» و كساني كه به انگيزه فساد و تأويل قرآن به سراغ آيات متشابه میروند و نيز كساني كه به محكم و متشابه قرآن ايمان دارند و تمامی اين کتاب را از سوي خداوند میدانند، سخن به ميان آمده است. محل مناسب اين موضوع، در مرحله پسينتر از موضوع نخست است.
2. در هر دو سوره با اهل كتاب احتجاج شده، لكن در سوره بقره، روي سخن، بيشتر با يهوديان است. سرّ اين مطلب در آن است كه نصارا نسبت به يهود، هم از لحاظ پيدايي و هم از منظر دعوت به اسلام، در مرتبه پسيني قرار دارند و اين میطلبد كه در سوره اول بيشتر با يهود و در سوره دوم بيشتر با نصارا احتجاج شود.
3. در سوره نخست، آفرينش آدم و در دومي، آفرينش عيسي (ع) تصوير و آفرينش عيسي به خلقت آدم همانند شده است. میسزد كه موضوع اول در سوره نخست و دومی در سوره بعدي طرح شود.
4. در هر دو سوره شماري از احكام مشترك همچون جنگ بيان شده است، هرگاه كسي شيوه طرح اين موضوع در هر دو سوره را مقايسه و سنجش كند، خواهد پذيرفت كه محل مناسب آن، همان سورهای است كه اين احکام در آن آمده است و احكام بيان شده در سوره بقره نمیبايد در سوره آل عمران و بر عکس آورده شود.
5. هر دو سوره با دعا پايان يافته، لكن دعا در سوره بقره متناسب و سازگار با آغاز رويكرد ديني است؛ زيرا بخش بيشتر دعاي سوره بقره ناظر به تكليف و طلب ياري عليه منكران دعوت اسلامی و محاربان با مسلمانان است، حال آنكه دعاي سوره دوم، مشتمل بر پذيرش دعوت، تقاضا و درخواست پاداش براي دينداران است.
6. پايان سوره دوم ـچنانكه برخي گفتهاندـ متناسب با آغاز سوره اول و گويي متمم آن است، چه اينكه سوره اول با اثبات فلاح براي متقيان آغاز، و سوره دوم با جمله(وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون)(آل عمران/200) پايان يافته است.» (رشید رضا، 3/152)
چنانكه در تبيين اتصال و مناسبت ميان دو سوره نساء و مائده مینويسد:
«آنچه آشكارا ديده میشود، اين است كه بخش بيشتر سوره مائده درباره احتجاج با يهود و نصاراست و اندك سخني كه درباره منافقان و مشركان آمده است. و اين همان است كه در آخر سوره نساء تكرار شده است و اين قويترین مناسبت بين دو سوره و بارزترين وجه اتصال ميان آن دو به شمار میرود، چندان كه گويي آنچه از موضوعات در سوره مائده بيان شده، مكمل و تماميت بخش مسائل مطرح شده در سوره نساء است.» (همان، 6/117)
رشيد رضا هر چند میكوشد ميان آيات يك سوره پيوند و ارتباط برقرار كند، اما گاه از عهده اين كار بر نمیآيد، مانند آنچه كه در سوره نساء اتفاق افتاده است. مطلع اين سوره تا پايان آيه 35 مربوط به احكام زنان است و از آيه 36 تا آيه 126 احكام عمومی چون اهل كتاب، منافقان و جهاد با آنان بيان شده است. سپس از آيه 127 بازگشت دوباره به احكام زنان صورت گرفته است. رشيد رضا بي آنکه در پي كشف ارتباط آيات مياني سوره (126-36) با آيات پس و پيش از آنها بر آيد و سخني بگويد، حکمت تأخير گروه دوم از آيات مربوط به زنان را تأخير زمان نزول آنها میشمارد؛
«و قد جائت هذه الآيات بعد ذلك (آيات 126ـ36) في احكام النساء فهي من جنس الاحكام التي في اول السورة و لعل الحكمة في وضعها هنا تأخير نزولها ان شعر الناس بعد العمل بتلک الآيات بالحاجة الي زيادة البيان في تلك الاحكام.» (همان، 5/442)
«اين آيات (176ـ127) كه درباره زنان است، پس از آيات 126ـ36 قرار گرفته و نوعي بازگشت به احكام مربوط به اول سوره است كه آن هم درباره زنان است. حكمت اين تأخير و فاصله بين هر دو فراز شايد اين باشد كه گروه دوم پس از آيات نخست و زماني كه مردم نسبت به اين دسته از احكام احساس نياز كردند، نازل شده باشد.»
ب) وحدت موضوعي سورهها، برآيند تناسب سورهها
در شمار برآيندهای طبيعي و گريز ناپذير وحدت موضوعي و ارتباط ارگانيك سورههاي قرآن، ارتباط و پيوست معنايي ميان تمام آيات يک سوره است كه میتوان نام وحدت موضوعي سوره بر آن نهاد، زيرا بدون پيوست واحدهای كوچكتر نمیتوان از پيوست واحدها با يكديگر سخن گفت. ارتباط دروني هر واحد (سوره) بايد چنان باشد كه رگههايي از ناهمگني راه نيابد و اگر احياناً ناسازگاري در برخي از اجزاء به چشم آيد، بايد در پي رفع آن برآمد تا ارتباط منطقي و متناسب آن جزء با غرض سوره برقرار و آشكار شود.
گويي از همين سبب، رشيد رضا افزون بر آنكه بين سورههاي قرآن اتصال و پيوست موضوعي میبيند، آيات يك سوره را نيز داراي نظام پيوسته و منسجم میبيند و آنگاه كه ميان دو آيه پي هم، ارتباط و پيوستگي آشكار ديده نشود، به جستجو و کشف آن مناسبت میپردازد، مانند نمونههاي زير:
1. آيه نود و هشتم سوره مباركه آل عمران به كفر اهل كتاب و نيز دليل كفر آنان به آيات الهي میپردازد و آنان را تهديد و سرزنش میكند و در آيه صد همان سوره خطاب به مؤمنان و مسلمانان، ايشان را از پيروي و اطاعت اهل كتاب باز میدارد.
رشيد رضا گويي ميان اين دو آيه مناسبت روشني نمیبيند، از اين رو در صدد مناسبت بر میآيد و میگويد:
«فانه بعد ما وبخ اهل الكتاب علي كفرهم و صدهم عن سبيل الله و هو الاسلام اثر اقامة الحجج عليهم و ازالة شبهاتهم، ناسب أن يخاطب المؤمنين مبيناً لهم أن من كان هذا شأنهم في الكفر و هذا شأن ما دعوا اليه في ظهور حقيقة، لا ينبغي أن يطاعوا و لا أن يسمع لهم قول فإنهم دعاة الفتنة و رواد الکفر.» (همان، 4/18)
«پس از آنكه خداوند اهل كتاب را بر كفر و بازدارندگي از راه خدا كه همان ايجاد مانع بر سر راه اسلام است، آن هم پس از ارائه دليل و برهان و زدايش شبهههايي كه فرا رويشان قرار داشت، توبيخ میكند، بايسته است كه مؤمنان را مورد خطاب قرار دهد و به آنان توضيح دهد كه هر كس در جايگاه كافران اهل كتاب قرار داشته باشد، در حالي كه چهره حق براي آنان آشكار است، نمیسزد كه از آنان پيروي و فرمانبري كرد، زيرا آنان دعوت كنندگان به فتنه و پيش قراولان كفرند.»
2. در پيوست آيه هجدهم سوره مباركه نساء با آيه پيش از آن میآورد:
«قالوا في وجه اتصال آية الاولي من هذه الآيات بما قبلها من اول سورة لما نهي سبحانه مما تقدم من عادات الجاهلية في امر اليتمی و الاموال عقبه بالنهي عن نوع من استنان بسنتهم في النساء انفسهن واموالهن.» (همان، /453)
«در پیوند نخستین آیه از این مجموعه آیات گفتهاند: آنگاه که خداوند مسلمانان را از عادتهای دوره جاهلیت در مورد یتیمان و اموال آنان نهی فرمود، در پی آن، ایشان را نسبت به پیروی از سنت جاهلیت درباره زنان و اموال آنها بر حذر داشت.»
اختلاف علامه طباطبايی و رشيد رضا در ساحت وحدت موضوعي سورههاي قرآن را در سه زمينه میتوان ديد:
در تصوير محور و موضوع هر يک از سورههاي قرآن، «المیزان» و «المنار» هر يک راه جداگانه پيموده و در کمتر موردي میتوان به تبيين و دريافت مشترک در اين باره دست يازيد. نمونههايي که از «المنار» و «المیزان» در مباحث مختلف اين نوشتار آوردهايم، ما را بي نياز از يادکرد نمونههاي عيني و جزئی در تفاوت تلقي و نگاه اين دو از موضوع و يا غرض هر يک از سورهها میکند.
رشيد رضا و علامه طباطبايي در بيان موضوع سورههاي قرآن دو شيوه متفاوت دارند؛ «المنار» موضوع و ساختار معنايي سورهها را به دو صورت تبيين میكند، نخست به صورت چكيده مهمترين مباحث و مسائل سوره در پايان هر يك از سورهها. ديگر، تبيين پيوست و تناسب مفهومی سورههايي كه پي هم میآيند، با عنوان وجه اتصال و تناسب معنايي سوره بعد با سوره پيشين، و در موارد بسيار اندك نيز موضوع سوره را در مطلع تفسير سوره جاي میدهد.
اما علامه طباطبايي وحدت موضوع سورهها را با عنوان «غرض» سوره در نخستين مراحل تفسير سورهها و پس از تعيين مكي و يا مدني بودن سوره ياد آور میشود. مبناي تفاوت اين دو رويکرد را ـچنانکه گفتهایمـ شايد بتوان توقيفي بودن ترتيب سورهها از منظر رشيد رضا و ناباوري علامه طباطبايي به اين موضوع برشمرد.
ترتيب فعلي سورههاي قرآن در نظر ابتدايي، حكمت و رازي جز طولاني و كوتاه بودن سورهها را نمینماياند كه ـبر كنار از سوره حمدـ از سورههاي بلند آغاز يافته و به تدريج به پايينترین مراحل منحني ختم میشود.
آيا افزون بر اين، حكمت ديگري چون تناسب معنايي سورهها نيز در اين چيدمان دخالت داشته است يا خير؟ چگونگي رهيافت به پاسخ اين پرسش رهآوردهايي دارد كه از جمله آنها كشف نقاط ارتباط و مناسبت ميان سورههاست. علامه طباطبايي به بيان تناسب و ارتباط سورههاي قرآن اعتنا نكرده است جز در موارد اندك، مانند دو سوره مباركه فيل و قريش، آن هم نه بدان سبب كه وي در پي كشف ارتباط معنايي به دليل پي هم آمدن آن دو باشد، بل بدان سبب كه در باور برخي از مفسران و قرآن پژوهان، آن دو، يك سوره هستند. شاهد بر اين مدعا، پيوست تنگاتنگ معنايي آن دو است.
اين در حالي است كه رشيد رضا به مثابه روش و سيره تفسيري، كوشيده است مناسبت ميان سورهها را با سوره پيش از آن جستجو كند. علت اين تفاوت را شايد بتوان در تفاوت پاسخ ايشان به پرسش پيش گفته سراغ گرفت؛ بدين معنا كه علامه طباطبايي چيدمان سورهها به ترتيب كنوني را كاري از اصحاب میداند و بر آن است که ترتيب سورهها در جمع نخست و دوم از ناحيه اصحاب صورت گرفته است (طباطبايي، المیزان، 12/126) كه بدون در نظر داشت تناسب معنايي، بل به تناسب طول و كوتاهي سورهها اين ترتيب را برگزيدهاند و يا اينكه استنباط اصحاب از تناسب و پيوست معنايي سورهها چنان اعتبار و استحکامی ندارد كه الزام آور باشد.
حال آنكه در باور رشيد رضا، هر چند چيدمان كنوني بر اساس بلندي، مياني و كوتاه بودن سورههاي قرآن صورت پذيرفته است، اما همين خود نيز بر پاي بست دو حكمت استوار بوده است؛
«من نظر ترتيب السور كلها في المصحف يري انه قد روعي في ترتيبها الطول و التوسط و القصر في الجملة و من حكمته ان في ذلك عونا علي تلاوته و حفظه ... و قد روعي التناسب في معاني السور مع التناسب في الصور اي مقدار الطول و القصر.» (رشيد رضا، 7/287)
«هر كس كه به ترتيب سورههاي مصحف بنگرد، میبيند كه در چينش آنها، بلندي، ميانه بودن و كوتاهي سورهها بالجمله رعايت شده است، از جمله حكمتهای اين ترتيب آن است كه اين چينش بر تلاوت و حفظ قرآن ياري میرساند. افزون بر اين، تناسب معاني سورهها نيز رعايت شده و بدين ترتيب هر دو مناسبت صوري (بلندي و كوتاهي) و معنايي در ترتيب سورهها لحاظ شده است.»
اگر سورههاي مكي و مدني درون مايههاي متفاوت و مضامين گوناگون دارند كه بر اساس آن فضا و شاخصههاي معنايي به بازشناسي و ترسيم محور و موضوع يگانه سورهها بايد پرداخت، در آن شمار از سورههايي كه در مكي و مدني بودن آنها ميان مفسران و قرآن پژوهان اختلاف وجود دارد، مانند سورههاي رعد، الرحمن، جن، صف، تغابن، مطففين، قدر، بينه، زلزال، توحيد، فلق و ناس، چگونه و با چه معياري میتوان بدان موضوع يگانه دست يافت؟
همان سان که آورديم، علامه طباطبايي و رشيد رضا هر دو، افزون بر وحدت موضوعي و مجموعي كل قرآن، به پيوست معنايي گروه سورههاي مكي و گروه سورههاي مدني معتقدند و علامه طباطبايی به پيوست موضوعي ميان سورههايي باور دارد كه با حروف مقطعه همسان آغاز يافتهاند و نيز بر وجود سورههاي در هم تنيده از نظر موضوع و معنا و سورههايي که حامل بار معنايي تمام قرآن هستند. با اين حال چگونه میتوان از اين ميان به واحدهاي جداگانه و قابل تفكيك معنايي (سورههايي كه هر كدام موضوع مشخص و جداگانه دارند) دسترسي پيدا كرد و براي هر يك از سورههاي متعدد قرآن، حدود و ثغور معين ترسيم كرد؟ گمان میرود اين تلاش نافرجام خواهد بود و احياناً به تداخل و در هم آميزي قلمروهای معنايي سورهها با يكديگر میانجامد.
بر مبناي مفسران و قرآن پژوهاني چون علامه طباطبايي كه چيدمان سورهها و يكايك آيات قرآن را بر اساس راهكرد وحي و در نظر داشت مناسبت و ارتباط معنايي منبعث از نظر نازل کننده و گيرنده متن قرآن نمیدانند، بلكه به دخالت آراي اصحاب در اين چينش باور دارند، با آن هم در پي يافتن موضوع يگانه براي آيات تشكيل دهنده يك سوره از سورههاي قرآني هستند، جاي اين پرسش و تأمل هست كه اين مفسران به چه پيمانهاي رعايت تناسب و ارتباط معنايي از سوي اصحاب را در اين چيدمان اثر گذار میدانند و افزون بر آن، بر فرض که اصحاب در ترتيب آيات مصحف، چنان ملاحظه و معياري را در چشم انداز خويش داشتهاند، تا چه حد میتوان به درستي فهم و رهيافت آنان از اتصال و پيوست معارف اين آيات اعتبار قائل شده و آن را اساس و مبناي جستجوي موضوع يگانه قلمداد كرد؟
بدينسان تلاش براي جستجوي غرض واحد براي هر سوره از سوي علامه طباطبايي و ديگر کساني که با او در مبناي پيش گفته هم نظرند، جاي درنگ و تأمل دارد.
همان گونه که گذشت، علامه طباطبايي و رشيد رضا مجموعه سورههاي مکي و نيز مجموعه سورهای مدني را داراي محورهای موضوعي مشخص و جداي از هم میدانند. از سوي ديگر گفته شد که علامه طباطبایي ميان سورههايي که با حروف مقطعه همسان آغاز يافتهاند، قائل به وحدت موضوعي و پيوست معنايي است. اين در حالي است که هشت سوره آغاز يافته با حروف يکسان، برخي بالاجماع مکي و برخي مدنياند. علامه خود در مدني بودن حتمی برخي از آن سورهها میگويد:
«والذي اتفقوا عليه من المدنية، البقره وآل عمران و ...» (طباطبايي، 18/9)
«سورههايي که بر مدني بودن آنها اتفاق دارند، عبارت است از بقره، آل عمران و... .»
بدين ترتيب آيا يک سوره هم زمان میتواند با دو افق ناهمسان و دو مجموعه معنايي نسبتاً گسسته (مکي مدني) پيوست موضوعي داشته باشد؟ اگر مراد از وحدت موضوعي کمترين ارتباط معنایي باشد، در آن صورت تمامی سورههاي قرآن متحد الموضوعند و براي هر سوره قلمرو جداي معنايي نمیتوان سراغ داد.
1. ابن عاشور، محمد طاهر؛ التحرير و التنوير، چاپ دوم، بيروت، دار الكتب العربي، بيتا.
2. اوسي، علي؛ روش علامه طباطبايي در المیزان، ترجمه سيد حسين ميرجليلي، چاپ اول، تهران، چاپ و نشر بين الملل، 1381ش.
3. بقاعي، ابراهيم بن عمر؛ نظم الدرر في تناسب الآيات والسور، چاپ دوم، قاهره، بينا، بيتا.
4. رشيد رضا؛ تفسير القرآن الحكيم (تفسيرالمنار)، چاپ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
5. راميار، محمود؛ تاريخ قرآن، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1362ش.
6. سيوطي، عبدالرحمن؛ الاتقان في علوم القرآن، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم، قم، منشورات رضي، 1376ش.
7. طباطبايي، سيد محمد حسين؛ المیزان في تفسير القرآن، چاپ دوم، قم، مؤسسه انتشاراتي اسماعليان، 1390ق.
8. ..........................................؛ قرآن در اسلام، قم، بوستان کتاب، 1386ش.
9. فضلي، عباس؛ علوم قرآن در تفسير المیزان، چاپ اول، تهران، نشرخرمشهر، 1380ش.
10. قمی نيشابوري، حسن بن محمد؛ غرائب القرآن و رغائب الفرقان، قاهره، مطبعة مصطفي البابي الحلبي، بيتا.
11. مركز فرهنگ و معارف قرآن؛ علوم القرآن عند المفسرين، چاپ اول، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1376ش.